English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (6545 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
trim U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trimmest U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
trims U هدایت کردن تخته موج به قسمت هموار
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tailblock U قسمت عقبی تخته موج
tail U قسمت عقبی تخته موج
tailed U قسمت عقبی تخته موج
bellies U قسمت زیر تخته بسکتبال
tails U قسمت عقبی تخته موج
belly U قسمت زیر تخته بسکتبال
ding U قسمت اسیب دیده تخته موج
guidance U هدایت کردن وسیله یا هواپیمامنطقه پوشش سیستم هدایت هواپیما منطقه زیر پوشش سیستم هدایت
guidance U هدایت کردن سیستم هدایت هدایت
fighter direction U هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
weather board U تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
smoothed U هموار کردن
smoothest U هموار کردن
shim U هموار کردن
smooth U هموار کردن
smooths U هموار کردن
aggradation U هموار کردن
quartersaw U الوار رابچهار قسمت بریدن چوپ را بچهار قسمت اره کردن
knobble U دگمه کوچک هموار کردن
To pave the way . To prepare the ground. U زمینه رافراهم ( هموار) کردن
section U قسمت قسمت کردن برش دادن
sections U قسمت قسمت کردن برش دادن
maces U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
mace U نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
homing guidance U هدایت هواپیما یا موشک بااستفاده از امواج رادار هدایت الکترونیکی
beamrider U موشک هدایت شوندهای که به وسیله اشعه رادار هدایت میشود
terminal guidance U هدایت موشک در مراحل اخرمسیر هدایت هواپیما ازفرودگاه یا به فرودگاه
plank U تخته تخته کردن
stellar guidance U سیستم هدایت نجومی موشکهای هدایت شونده
inertial guidance U سیستم هدایت داخلی موشک هدایت خودکار
shuttled U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttled U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttles U قسمت قسمت حرکت کردن
shuttle U حمل کردن قسمت به قسمت
shuttle U قسمت قسمت حرکت کردن
cross refer U از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
aggrade U ضخیم کردن هموار کردن
multi board computer U کامپیوتری که چندین تخته مدار مجتمع دارد که به یک تخته اصلی وصل هستند
lee board U تخته یا تخته هایی که به پهلوی کشتی ته پهن نصب میکنندکه دراب پائین رفته
stopboard U تخته مستطیل پشت چاله پرش با نیزه تخته لبه دایره پرتاب وزنه
board U تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
boarded U تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
daughter board U تخته جانبی که به تخته اصلی سیستم وصل میشود
board U تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
boarded U تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
pad U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
pads U ناحیهای از مس مسطح روی یک تخته مدار چاپی که محل اتصال سیمهای تشکیل دهنده مدار بوده و به وسیله ان انتقال میان سیمی از یک طرف تخته مدار چاپی به طرف دیگر صورت می گیرد پر کردن فیلدی از داده بافضای خالی دفترچه یادداشت
conductance U ضریب هدایت قدرت هدایت
gyro pilot U سیستم هدایت خودکار ناو هدایت ژیروسکوپی ناو هدایت نجومی خودکار ناو
celestial guidance U سیستم هدایت نجومی موشک هدایت موشک یا قمرمصنوعی با استفاده از صورفلکی
directing U هدایت کردن
conned U هدایت کردن
directed U هدایت کردن
conveying U هدایت کردن
guide U هدایت کردن
con U هدایت کردن
conducts U هدایت کردن
guided U هدایت کردن
direct U هدایت کردن
conducted U هدایت کردن
conducting U هدایت کردن
guides U هدایت کردن
navigate U هدایت کردن
convect U هدایت کردن
rede U هدایت کردن
conning U هدایت کردن
cons U هدایت کردن
conduct U هدایت کردن
navigates U هدایت کردن
steering U هدایت کردن
navigating U هدایت کردن
navigated U هدایت کردن
conveyed U هدایت کردن
directs U هدایت کردن
convey U هدایت کردن
conveys U هدایت کردن
fire direction U هدایت کردن اتش
conducts U هدایت کردن بردن
conducting U هدایت کردن بردن
conducted U هدایت کردن بردن
conduct U هدایت کردن بردن
direction U مسیر هدایت کردن
planking U تخته پوشی تخته بندی
plywood U تخته لایی تخته چند لا
expansion slots U شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
notice board U 1-تخته نصب شده در دیوار که نکات مهم روی آن قرار می گیرند. 2-نوعی تخته آگهی که پیام به کاربران نصب میشود
bare board U تخته مدار بدون هیچ عنصری معمولاگ به تخته حافظه گفته میشود که هنوز هیچ قطعهای روی آن نصب نشده است
butt U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butts U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butted U ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
canalize U هدایت اجباری منشعب کردن
debunk U کسی را اگاه و هدایت کردن
lead U هدایت کردن بست اتصال
debunked U کسی را اگاه و هدایت کردن
debunking U کسی را اگاه و هدایت کردن
to direct traffic through U ترافیک را از طریق...هدایت کردن
leads U هدایت کردن بست اتصال
debunks U کسی را اگاه و هدایت کردن
turn off guidance U هدایت هواپیماروی باند تاکسی کردن
lagvt U تخته پوش کردن
board U تخته پوش کردن
boarded U تخته پوش کردن
boarded U جلد کردن تخته
board U جلد کردن تخته
plank U تخته پوش کردن
ceil U تخته پوش کردن
terne U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
terneplate U ورق الیاژی مرکب از چهار قسمت سرب ویک قسمت قلع
ecphora U پیش آمدگی [طرحی که یک قسمت روی قسمت دیگر قرار بگیرد.]
plank U قسمت مهم مرام سیاسی قسمت اصلی یک روش فکری
shuttling U حمل قسمت به قسمت یکانها ووسایل با استفاده از تعدادمعینی خودرو
to play at d. U تخته نرد بازی کردن
to panel a wall U دیواری را تخته کوبی کردن
long bone U که شامل یک قسمت استوانهای و دو قسمت برجسته در انتها میباشند
steers U راهنمایی کردن هدایت کردن
direct U اداره کردن هدایت کردن
conduct U اجرا کردن هدایت کردن
steer U راهنمایی کردن هدایت کردن
steer U هدایت کردن راهنمایی کردن
steered U هدایت کردن راهنمایی کردن
steers U هدایت کردن راهنمایی کردن
presiding U اداره کردن هدایت کردن
directed U اداره کردن هدایت کردن
presides U اداره کردن هدایت کردن
lead U راهنمایی کردن هدایت کردن
conducting U اجرا کردن هدایت کردن
presided U اداره کردن هدایت کردن
preside U اداره کردن هدایت کردن
conducted U اجرا کردن هدایت کردن
directs U اداره کردن هدایت کردن
conducts U اجرا کردن هدایت کردن
leads U راهنمایی کردن هدایت کردن
steered U راهنمایی کردن هدایت کردن
board U هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
boarded U هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
to put a notice up U آگهیی را به تخته ای [ستونی] آویزان کردن
lead U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
leads U هدایت نمودن سوق دادن وادار کردن ریاست داشتن بر
cross disbursing U انتقال اعتباراز یک قسمت به قسمت دیگرتبدیل اعتبارات
base section U رسد مبنا قسمت پایه قسمت تحتانی
plains U هموار
even U هموار
smooths U هموار
plainest U هموار
plain U هموار
planed U هموار
plainer U هموار
flat U هموار
flatly U هموار
planing U هموار
flattest U هموار
tabulates U هموار
planes U هموار
tabulated U هموار
tabulate U هموار
smoothe U هموار
incompliant U نا هموار
levels U هموار
smooth U هموار
levelled U هموار
leveled U هموار
rolling U هموار
plane U هموار
smoothed U هموار
smoothest U هموار
level U هموار
scaffolds U سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
wall-to-wall U [مفروش کردن کل اتاق توسط یک تخته فرش]
scaffold U سکوب یا چهار چوب تخته بندی کردن
savanna U زمین هموار
flat plain U دشت هموار
plane U سطح هموار
evenly U بطور هموار
planing U سطح هموار
planes U سطح هموار
smooth scrolling U حرکت هموار
planing U رویه هموار
savannas U زمین هموار
soft shoulder U شانه هموار
savannahs U زمین هموار
planed U سطح هموار
savannah U زمین هموار
planed U رویه هموار
table land U زمین هموار
planes U رویه هموار
plane U رویه هموار
stall out U کند کردن سرعت تخته موج تاموج بگذرد
fraction U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
fractions U بخش قسمت تبدیل بکسر متعارفی کردن بقسمتهای کوچک تقسیم کردن
tableland U زمین هموار و مسطح
peneplain=peneplane U دشت هموار شده
flatted cargo U بار هموار و صاف
rabbet U جفت کردن نر ومادگی یاکام و زبانه لبه تخته و امثال ان
NIC U تخته جانبی که کامپیوتر را به شبکه وصل میکند. تخته داده کامپیوتر را به سیگنال الکتریکی تبدیل میکند که در امتداد در کابل شبکه ارسال خواهد شد
program U نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
programs U نوشتن یا آماده کردن تعدادی دستورالعمل که کامپیوتر برای انجام عمل خاصی هدایت میکند
flat race U مسیر هموار بی مانع اسبدوانی
beds U سطح هموار کف میز بیلیارد
bed U سطح هموار کف میز بیلیارد
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1set the record straight
1time is prceious it has great
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1گج
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com